اهمال کاری چیست؟راهکارهای غلبه بر اهمال کاری
اهمال کاری چیست؟راهکارهای غلبه بر اهمال کاری
با عرض سلام خدمت شما کاربران عزیز سایت تفکر نوین خوشحال هستم که بنده را در مقاله اهمال کاری چیست؟راهکارهای غلبه بر اهمال کاری همراهی می کنید،با بنده تا به آخر این مقاله همراه باشید.
باید بدونیم همه آدمها أهل اهمال کاری هستند. این وسوسه ای است که در همه افراد وجود دارد. حتی افرادی که در مدیریت زمان و استفاده بهینه از وقت و انرژی خود حرفه ای هستند و بالطبع در این زمینه آگاهی بیشتری نیز دارند، گاهی کارهای خود را عقب می اندازند. ما مدام ترغیب می شویم که امور خود را به تعویق بیاندازیم تا به کارهای جذاب تریبرسیم.
به عنوان مثال، خودمان را راضی می کنیم که به جای اینکه مثل هر روز به باشگاه برویم، روی مبل دراز بکشیم و برنامه موردعلاقه خود را تماشا کنیم. یا بی اعتنایی به کارهای عقب افتاده ی خود بکنیم تا بتوانیم بجای آن به سینما برویم و فیلم پرفروش تازه اکران شده را ببینیم. مثال دیگر اینکه انتخاب می کنیم با دوستان خود بیرون برویم به جای اینکه برای آزمون پیش رو آماده شویم.
سؤالی که مطرح می شود این است که چگونه می توانیم این اهمال کاری را کاهش دهیم؟ و همچنین، چگونه می توانیم از تأثیر آن بر زندگی خود بکاهیم؟
جواب این است که هیچوقت نمی شود میل به اهمال کاری را از بین برد چرا که آن بخشی از وجود ماست. آدمها دوست دارند کاری که آسان تر است و خوشنودی زودتری به بار می آورد را دنبال کنند، حتی اگر انجام چنین کاری همگام با اهداف بلند مدت شان نباشد.
تعریف اهمال کاری
اهمال کاری از گذشته چنین تعریف شده: به تعویق انداختن کاری به خاطر انجام دادن کاری دیگر. با این تعریف، انجام دادن کاری دیگر می تواند به معنای انجام ندادن هیچ کاری نیز باشد.
اما این تعریف کافی نیست چرا که موقعیت هایی را که در آنها اهمال کاری اتفاقا کاری معقول و درست محسوب می شود را در نظر نمی گیرید.
مثلا، فکر کنید که پنجشنبه شب است و می دانید که فروشگاهها از سیل خریداران پر شده اند. در چنین حالتی امکان ندارد که به خرید بروید و ترجیح می دهید خرید خود را به روزهای خلوت تر موکول کنید، مگر اینکه نیاز ضروری و فوری به چیزی داشته باشید.
آیا این نمونه ای از پشت گوش انداختن بود؟ به نظر من، اگر بخواهیم چنین تعریفی از آن ارائه بدهیم، نوعی ساده انگاری است. این مثال، در حقیقت نمونه ای از مدیریت مناسب زمان بود.
با این حساب، اهمال کاری واقعی و زندگی فلج کن چیست؟
بسیاری از ما با چنین تفکری بزرگ شده ایم که اهمال کاری یعنی به تعویق انداختن کارها، پس یعنی تنبلی. اما همان طور که در مثال فروشگاه دیدید، همیشه تنبلی دلیل عقب انداختن کارها نیست.
در این مقاله، اهمال کاری را این طور تعریف می کنیم: عقب انداختن کاری که انجام زودتر آن احتمالا تصمیم بهتری بود. مثلا، رفتن به باشگاه به جای تماشای تلویزیون؛ تمام کردن کارهای عقب افتاده بجای رفتن به سینماء مطالعه برای آزمون پیش رو بجای بیرون رفتن با دوستان.
دلایل متعددی هستند که جرقه عادت اهمال کاری را می زنند. اما دلیل اصلی آن این است که انجام یک کار را به کار دیگر ترجیح می دهیم چون این کار در بازه زمانی کوتاه تر خوشنودی بیشتری به همراه دارد.
خلاصه اینکه، ما ترجیح می دهیم کارهایی را انجام بدهیم که حس خوشنودی فوری به ما منتقل می کنند، حتی اگر باز هم بدانیم که انجام کارهای مهم تر منفعت بیشتری در آینده نصیبمان خواهد کرد. درواقع، ما پاداش فعلی را به پاداش آتی ترجیح می دهیم حتی در مواقعی که دومی بیشتر و گسترده تر باشد نیزهمینطور رفتار می کنیم.
به عنوان مثال، درحالی که می دانیم باید پول خود را در صندوق بازنشستگی سرمایه گذاری کنیم، ماشین جدید میخریم. به جای اینکه برای آزمون آماده بشویم، با دوستان خود وقت می گذرانیم. با اینکه می دانیم باید باشگاه برویم، در خانه می مانیم و برنامه موردعلاقه خود را تماشا می کنیم.
متأسفانه هیچ راهی وجود ندارد که بتوان با آن عملکرد این ترجیحات که پاداش فعلی را بجای پاداش آتی برمی گزیند را مختل کرد. این نوع ترجیح دادن جزو طبیعت ماست. اما می توانیم از این آگاهی استفاده کنیم تا خود را برای غلبه بر این میل به تعویق انداختن آموزش دهیم. ترفند آن این است که فواید اقدام کردن را برای خود دست یافتنی تر کنیم.
اما حال که با معنای اهمال کاری آشنا شده اید،باهم روش هایی را بررسی می کنیم تا بتوانیم این اهمال کاری را کمتر کنیم.
۱.اول قورباغه رو بخور
تصور کنید که روز خود را با کارهای لیست شدهای شروع می کنید که در میان آنها کاری هست که به شدت دلهره آور است. یکی از آن کارهای وحشتناکی که ترجیح می دهید اینقدر آن را عقب بیندازید که دیگر چاره ای جز انجام آن ندارید.
مارک تواین، نویسنده و طنزپرداز آمریکایی، این کار را به خوردن قورباغه” تشبیه کرده است. وی چنین می گوید:”اگر وظیفه ات این است قورباغه ای بخوری، بهترین کار این است که آن را اول صبح بخوری.”
تو این کارهای ناخوشانید را “قورباغه” نامید. اینها همان وظایف و پروژه هایی هستند که هیچ انگیزهای برای انجام دادنشان ندارید. آنها مانند سایهای سیاه بالای سر شما تاب می خورند تا زمانی که به آنها رسیدگی کنید. هرچه بیشتر آنها را عقب بیندازید، استرس بیشتری به شما وارد می کنند.
طبیعی است که این “قورباغه ها” را پشت گوش بیندازید و تا آخر روز به آنها نپردازید. اما این بدترین کار است. چون نه تنها همچون سایهای ترسناک شما را دنبال می کنند و باعث استرس شما می شوند، بلکه در انتهای روز انرژی کمتری برای انجام آنها خواهید داشت. اینطوری فقط انجام دادنشان را سخت تر و به تعویق انداختنشان را آسان تر می کنید.
پس هر چه زودتر به قورباغه” خود بپردازید و آن را از سر راه بردارید. احتمالا شگفت زده خواهید شد وقتی ببینید چقدر با انجام آن سرحال می شوید چون حس خوش موفقیت به شما دست می دهد. همچنین خواهید دید که باقی روز به مراتب آسان تر می شود.
اگر بیش از یک کار ترسناک توی لیستتان بود چه؟ پیشنهاد می کنم توصیه تو این را بکار ببرید: “اگر وظیفه ات این است که دو قورباغه بخوری، بهتر است بزرگترین قورباغه را اول بخوری.” یکی از قورباغه ها نسبت به آن یکی ناخوشایندتر است. اول به آن رسیدگی کنید. سپس، بلافاصله به دومی بپردازید.
۲.قانون ۱۰ دقیقه
گاهی کارها بیش از آنچه واقعا هستند، ترسناک به نظر می رسند. اما در اکثر موارد، آن سختی ای که به نظر می رسد به خاطر آنها تحمیل شده، چیزی جز یک سراب نیست. توهم و خیال پردازی ماست.
من فهمیده ام که کامل کردن کار ظاهرأ دلهره آور بزرگترین چالش نیست. بلکه شروع آن است. وقتی شروع به انجام کاری بکنیم، حتی کاری که از آن می ترسیم، ادامه دادن آن راحت تر می شود.
مثلا، فرض کنید قصد دارید بروید باشگاه تا حسابی ورزش کنید. مشکل اینجاست که انگیزه ای برای آن ندارید. پیدا کردن لباس ورزشی، رانندگی تا باشگاه، ورزش کردن، و برگشتن به خانه، روی هم رفته یک ساعت یا بیشتر وقت می گیرد. با این حساب، ورزش کردن فعالیتی ترسناک و حتی ناخوشانید است.
به همین خاطر، به خود می گویید از فردا شروع خواهید کرد.
اما اگر فقط شروع کنید – مثلا، لباس های ورزشی تان را پیدا کنید و به باشگاه بروید – آنگاه درمی یابید ادامه دادن آن بسیار آسان تر می شود. شما برای خود انگیزه حرکت ایجاد کرده اید. وقتی به باشگاه برسید، به احتمال بسیار زیاد ورزش خواهید کرد.
هر زمان که به عقب انداختن کاری فکر کردید، به آن به چشم کاری عظیم نگاه نکنید. بلکه، فقط بر روی چند قدم اولیه انجام آن تمرکز کنید. روی ۱۰ دقیقه اول تمرکز کنید.
به کل زمانی که انجام آن وقت می گیرد فکر نکنید. در عوض، تمرکز خود را بر انجام آن بگذارید. اگر قرار است ارائه ای در محل کار بدهید اما دارید تهیه آن را عقب می اندازید، به کل ارائه و جزئیات آن فکر نکنید. بجای آن، تمرکز خود را روی این بگذارید که نرم افزار لازم را در کامپیوتر باز کنید و منابعی را که برای انجام ارائه نیاز دارید جمع آوری کنید.
مثلا، اگر می خواهید دفتر کارتان را از درهم ریختگی نجات دهید، به کل آن فکر نکنید. بلکه، تمرکز خود را به منظم کردن فقط یک گوشه از دفتر کارتان بگذارید.
خلاصه اینکه،قانون ۱۰ دقیقه یعنی ۱۰ دقیقه اول را انجام دهید. وقتی شروع کردید، ادامه دادن آن راحت تر می شود. من از این راهکار زمانی که می خواهم کتابی جدید یا حتی فصلی جدید بنویسم، استفاده می کنم. برای من صفحه خالی ترسناک است. مثل این می ماند که به کوهی بلند برخوردهام که باید برنامه ای بچینم تا از صخره های پرشیب آن صعود کنم. وقتی با این دید به آن نگاه می کنم، شروع نوشتن سخت می شود. اما فهمیده ام که اگر فقط ۱۰ دقیقه بنویسم، ادامه دادن آن آسان و روان می شود.
حرف من را بی دلیل قبول نکنید. از شما می خواهم که خودتان این راهکار را امتحان کنید. دفعه بعدی که خواستید انجام کاری بزرگ را به تعویق بیندازید، فقط روی چند گام اولیه ای که برای تکمیل آن لازم است، تمرکز کنید. شرط میبندم می فهمید که اتمام آن، یا حداقل ادامه دادن آن تا پایان، آسان تر از آن چیزی بود که تصور می کردید.
۳.قانون ۵ ثانیه
مغز ما به گونه ای عمل می کند که بقایمان را حفظ کند و ما را از خطر دور نگه دارد. تغییر یعنی رویارویی با چیزی جدید، ترسناک و نامطمئن و چنین چیزی به مذاق مغزمان خوش نمی آید.
به همین خاطر، به محض این که ایده ای برای تغییر به ذهنمان خطور می کند، مغز دست به کار می شود تا با ترفندهای گوناگون ما را از کاری که میخواهیم انجام دهیم منصرف کند.
بنابراین، اگر میخواهیم واقعا کاری را به ثمر برسانیم، باید پیش از آن که مغزمان فرصت بهانه جویی پیدا کند، دست به کار شویم و این یعنی به محض این که فکری به ذهنمان می رسد، آن را عملی کنیم. در واقع، ما باید از مغزمان سریع تر عمل کنیم.
قانون ۵ ثانیه از این قرار است: لحظه ای که ایده انجام کاری به ذهنتان می رسد، از ۵ تا ابشمرید و بلافاصله دست به کار شوید، وگرنه مغزتان شما را منصرف خواهد کرد.
اما چرا باید از ۵ تا ابشمرید؟ این عمل ساده، نگرانی ها و ترس ها را از ذهنتان دور می کند، تمایل به لذت آنی را می کاهد و توجهتان را به کاری که باید انجام دهید معطوف می سازد. با انجام مداوم این کار، کم کم میتوانید زندگی تان را تغییر دهید و عادات جدید و بهتری را برای خود ایجاد کنید.
اما برای اینکه با این قانون کاملا آشنا شوید مقاله زیر را مطالعه کنید
۴.لیست کارهای روزانه تان را کوتاه کنید
اکثر لیست هایی که برای اقدامات روزانه تهیه می شوند، بیش از حد طولانی هستند و کارهای زیاد از حدی در آنها گنجانده شده است. به همین خاطر، در پایان روز اکثر آن کارها بدون رسیدگی و ناتمام باقی می مانند که یا باید به روز بعد موکول شوند یا در برنامه های آتی گنجانده شوند.
لیست تمام نشده احساس بدی به آدم می دهد و باعث تضعیف روحیه می شود. انگیزه مان را کم می کند و به اعتماد به نفس آسیب می زند. از آن بدتر، هر چه کارهای بیشتری انجام نشده باقی بماند، تأثیر منفی آنها بیشتر می شود.
این مشکل احتمال اهمال کاری را افزایش می دهد. وقتی در پایان روز با لیستی طولانی از وظایف و پروژههای مانده روبرو می شویم، احساس می کنیم توان ادامه دادن نداریم چون زیر کوهی از کارهای ناتمام دفن شده ایم. درنتیجه، سطح استرس افزایش می یابد و تصمیم گیری درباره اینکه چطور به بهترین شکل از وقت خود استفاده کنیم، سخت می شود.
واکنش اکثر افراد – از جمله خود من – به این مخمصه خاموش شدن است یعنی عملا دست به هیچ اقدامی نمی زنیم که این خود قطعا باعث تشدید مشکل می شود چراکه کارهای انجام نشده همینطور بیشتر و بیشتر روی هم جمع می شوند.
چاره آن ساده است: لیست کارهای روزانه تان را کوتاه کنید.
لیست شما نباید بیش از ۷ قلم کار داشته باشد که اگر بیشتر از این تعداد بشود، به احتمال زیاد تعدادی از کارها تا پایان روز ناتمام باقی می مانند. حداقل، در مورد زندگی من که چنین بوده است.
۷ قلم کار انجام شدنی است چون تعدادش اینقدر زیاد نیست که لیستتان شکست ناپذیر به نظر برسد. بعلاوه، با محدود کردن تعداد کارها، گزینه های جورواجوری که خواستار توجه شما هستند را کاهش می دهید. این کار به شما فرصت می دهد که بر روی امور مهم تمرکز داشته باشید.
در واقع، وقتی توجهتان بر کارهای کمتری باشد، احتمال اهمال کاری نیز کاهش می یابد، چه این تعلل به خاطر نداشتن انگیزه باشد و چه به خاطر این باشد که حس می کنید از توان افتاده اید و قادر نیستید اقدامی بکنید.
۵.قانون پارکینسون را بکار ببرید
برای اکثر افراد، از جمله خودم، کلید انجام کاری دلهره آور این نیست که زمان بیشتری به آن اختصاص دهیم. برعکس، باید مدت زمان انجام آن را محدود کنیم. اعمال محدودیت زمانی رخوت ذهنی را درمان می کند. وقتی برای انجام کاری مدت زمان محدودی تعیین کنیم، بیشتر مایل هستیم که برای به اتمام رساندن آن متمرکزتر اقدام می کنیم.
مثلا، فرض کنید دانشجو هستید و هفته دیگر آزمون شیمی دارید. بدون اعمال محدودیت زمانی، انگیزه کمی دارید که به مطالعه کردن تشویق شوید. بعلاوه، وقتی سرانجام کتابتان را باز می کنید و یادداشتهایتان را مرور می کنید، تقریبا مطمئن هستید که باز هم وقت خود را هدر میدهید چون هیچ بازه زمانی مشخصی برای مطالعه خود تعیین نکردید.
در این سناریو، برای خود چک سفیدی نوشته اید که در آن به جای مقدار پول، زمان نوشته اید. درنتیجه، چون به منبعی نامحدود دسترسی دارید – البته در ظاهر نامحدود – طبیعتا آن را هدر می دهید.
حالا اگر زمانتان محدود باشد چه اتفاقی افتاد؟ مثلا فرض کنید به خودتان ۴۵ دقیقه وقت می دهید تا برای آزمون مطالعه کنید. در این صورت ۲ تا اتفاق ممکن است رخ دهد:
- ١. تمرکزتان افزایش می یابد. با داشتن فقط ۴۵ دقیقه، کمتر احتمال دارد حواستان پرت شود.
- ٢. به احتمال زیاد دست به اقدام خواهید زد. با در نظر گرفتن ۴۵ دقیقه زمان برای مطالعه، برای مدت مطالعه خود نقطه پایانی قرار می دهید که باعث می شود انجام آن راحت تر و کمتر دلهره آور باشد چون پایان آن مشخص است.
قانون پارکینسون می گوید “هر کار به اندازه زمانی که به آن اختصاص داده می شود، طول می کشد.” اگر برای انجام کاری به خودتان ۲ ساعت زمان بدهید، احتمالا ۲ ساعت زمان می گذارید تا آن را تمام کنید. اگر مدت انجام آن کار را به ۹۰ دقیقه کاهش دهید، در همان بازه زمانی فشرده شده تمام خواهید کرد.
حالا که از این اصل آگاه شدید، برای انجام هر یک از کارهای لیست شده تان محدودیت زمانی بگذارید. اینطوری به آنها سازمان می دهید و نقطه پایانی خاص، هرچند ساختگی، برایشان مشخص می کنید. از قبل میدانید که چقدر زمان برای انجام هر یک باید بگذارید.
سپس، محدودیت زمانی که برای خود قائل شده بودید را کمتر کنید. اگر ابتدا ۲ ساعت برای انجام کاری در نظر گرفته بودید، آن را ۹۰ دقیقه کنید. اگر ۲۰ دقیقه برای کاری کنار گذاشته بودید، آن را ۱۵ دقیقه کنید. خلاصه اینکه قانون پارکینسون را اجرا کنید.
اگر همین ۲ عادت ساده را پیش بگیرید، کمتر میل به اهمال کاری خواهید داشت، حتی در مورد وظایف و پروژه هایی که از انجام آنها وحشت دارید. دلیل آن این است که ذهن دوست دارد بداند نقطه پایان کجاست. وقتی نقطه پایان جلو چشمش باشد، کمتر از فکر اقدام کردن می ترسد.
امیدوارم این نکات برای شما مخاطب محترم مفید بوده باشد .راستی دوست عزیز من اگر به دنبال مطالب به روز و کسب حال خوب هستی حتما اینستاگرام بنده را دنبال کن تا بتوانی کلی مطلب خوب دیگر هم داشته باشی!فقط کافیه روی لوگو اینستاگرام کلیک کنی!
از اینکه وقت ارزشمند خود را برای خواندن این مقاله قرار دادید از شما ممنونم،شاد باشید.
2 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.